ضرب المثل معروفی است که میگوید: «موسی به دین خود، عیسی به دین خود». این ضرب المثل جدای از اینکه از کجا نشأت گرفته، اما در منابع دینی ما تعبیرهایی وجود دارد که شاید برخی تصور کنند اشارهای به این ضرب المثل باشد؛ لذا ما در این نوشتار ضمن بیان برخی آیات و روایات، به تحلیل و بررسی تناسب آنها با این ضرب المثل میپردازیم:
- در قرآن کریم آمده است: «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دین»؛[1] دین شما از آن خودتان، و دین من از آن من.
آنچه در مورد این آیه میتوان گفت؛ آن است که با توجه به آیات پیرامونی، قطعاً معنایش به رسمیت شناختن بتپرستی کفار و مشرکان و آئین و رسوم جاهلیت نیست؛ چرا که با توجه به لجاجت کفار و مشرکان در برابر رسالت پیامبر اسلام(ص) که دعوت به توحید بود، نه تنها آنان این دعوت را نپذیرفتند، بلکه با پیشنهاد و وعدههای مالی پیامبر(ص) را دعوت به دین خود میکردند. و اساساً این خصیصه وجه مشترک مستکبران در سراسر تاریخ است که به جای پذیرش حق، میکوشند که با تشویق و یا تهدید منادیان حقیقت، آنان را از راه راست خود منحرف سازند؛ لذا آیه شریفه در مقام این است که بفرماید: با این لجاجتی که دارید شما به دینم نخواهید گروید و این نیز واضح است که من هم دینتان شما نخواهم گروید!
بر این اساس، چنین برداشتی درست نیست که این آیه مردم را در انتخاب دینشان آزاد گذاشته و میخواهد بگوید هرکه خواست بتپرست باشد و هرکه خواست خداپرست! و یا آنکه رسول خدا(ص) و مسلمانان باید به دین مشرکان احترام گذاشته و آن را به رسمیت بشناسند؛ چرا که فلسفهی رسالت پیامبران، مبارزه با شرک و بتپرستی و دعوت به دین خالص توحیدی بوده و صدها بار در قرآن کریم به این مهم اشاره شده است، بلکه این آیه به نوعی تهدید مشرکان است.
2 . مانند آنچه در سوره کافرون آمده، آیهی «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ»[2] نیز در مقام تهدید مشرکان است. از آنجا که وقتى از هدایت کسى مأیوس شوند او را به حال خود رها میکنند، و میگویند: هر کارى میخواهى انجام ده. که به قول سعدی:
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین بر سنگ.[3]
و یا:
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.[4]
- در همین راستا است آیاتی که میفرمایند: «...لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ...»؛[5] یعنى پافشارى نمودن شما در کفر به ما زیانى وارد نخواهد آورد؛ زیرا پاداش اعمال ما را به ما خواهند داد، و پاداش اعمال شما را نیز به خودتان میدهند، و هیچکس با گناه دیگرى مواخذه نخواهد شد.
از این رو میتوان نتیجه گرفت که هیچ آیهای از آیات بالا نمیتواند تأیید کننده ضرب المثل موجود در پرسش با این برداشت باشد که به هیچ وجه نباید در ارتباط با عقاید دیگران اظهار نظری کرد.
در طرف مقابل، اما آیات و روایات فراوان دیگری وجود دارند که صریحاً به موضوع لزوم تبیین و دفاع از عقاید حق و به چالشکشیدن عقاید دیگران میپردازد:
- «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه...»؛[6] اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را ابلاغ کن، و اگر ابلاغ نکنى، رسالت او را انجام ندادی.
این آیه به روشنی اعلام میدارد که پیامبر نمیتواند نسبت به سرنوشت جامعه، حتی بعد از خودش بیتفاوت باشد و مردم به حال خود رها کند.
- «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ...»؛[7] مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن؛ زیرا پروردگار تو به کسانى که از راه او منحرف شدهاند آگاهتر است.
- «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر»؛[8] شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چرا که) امر به معروف و نهی از منکر میکنید.
- «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»؛[9] مردان و زنان مؤمن، نسبت به یکدیگر سرپرست و مسئول میباشند. به نیکى فرمان میدهند و از ناشایست باز میدارند.
4 . در همین راستا است که پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه»؛[10] (همه شما مانند چوپانی هستید که باید نگهبان گله خویش باشد)؛ یعنی هر کس در هر کجا زندگى میکند باید نسبت به همنوعان خویش احساس مسئولیت داشته باشد؛ آنان را در خوبیها یاری کند و از زشتیها و خطرات نجات دهد. بنابر این، نظارت عمومى افراد جامعه نسبت به یکدیگر، از اصول مسلّم اسلامى است؛ لذا با توجه به آنچه گفته شد، همهی مردم نسبت به عقاید و رفتارها و کردارهای دیگران مسئولیت دارند، و هیچکس نمیتواند با دستمایه قرار دادن بعضی تعبیرها و ضرب المثلها، از زیر بار این مسئولیت مهم شانه خالی کند و یا دیگران را به دخالت در کار مردم متهم نماید، زیرا چنین تفکری نه تنها با صدها آیه از قرآن و تعالیم دینی سازگاری ندارد که با قوانین پذیرفته شده دنیا و اجتماعات بشری هم در تضاد است؛ به دلیل آنکه در تمام کشورها در مدارس، دانشگاهها، مراکز آموزشی فرهنگی و ... متولیان امور جامعه مردم را به خوبیها دعوت میکنند؛ تعالیم انسانی - فرهنگی را به آنها آموزش میدهند و از کارهای خلاف و ناهنجاریها باز میدارند. و هرج و مرج را بر نمیتابند.
با تمام آنچه گفته شد، شاید بتوان ضرب المثل «موسی به دین خود، عیسی به دین خود» را در برخی موارد و با برداشتی دیگر بپذیریم:
1 . در مواردی که افراد در جامعه بسیار فاسدی قرار گرفتهاند که هیچ چشمانداز مثبتی را پیش روی خود نمیبینند که شاید با امر به معروف و نهی از منکر بتوانند اندکی آن را تغییر دهند. پی آن هنگام باید تنها به فکر مراقبت از خویشتن باشند تا مانند دیگران در دام انحراف گرفتار نشوند. این آیه میتواند نشانگر چنین موقعیتی باشد:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُم».[11]
ای مؤمنان! مراقب رفتارهای خودتان باشید! آنانی که گمراه شدهاند گمراهیشان به شما آسیبی وارد نخواهد کرد اگر شما در مسیر هدایت باشید.
2 . تجسس در حریم خصوصى و سبک زندگى دیگران نیز میتواند از مسائلی است که در این حوزه نمیگنجد و مشمول نظارت عمومی قرار نمیگیرد، و هیچکس حقّ دخالت در امور شخصی و خصوصی دیگران را ندارد، بلکه در مسائل سرنوشت ساز است که نظارت عمومی ضرورت پیدا میکند تا سلامت جامعه دستخوش آسیب نگردد.
3 . ممکن است کارهای نیک متفاوتی وجود داشته باشد و هر فردی به سلیقهاش یکی از آنها را بپسندد که نباید سلیقه خود را بر دیگران تحمیل کنیم. مثلا فردی در تعاون اجتماعی قرض الحسنه را در دستور کارش قرار میدهد، و دیگری صدقه را بر میگزیند؛ فردی مسجد میسازد و دیگری مدرسه؛ لذا در اینگونه امور تا جایی که مخالف با تعالیم دینی نباشد و به بدعت منجر نشود، افراد آزادند که بر اساس سلائق خود عمل کنند.
4 . در راستای بند قبلی گاهی افرادی بدون آنکه دانش فراوانی داشته باشند، رفتار دیگرانی که هم سلیقه آنان نیستند را گناه و اشتباه پنداشته و از آنان میخواهند که روش و منش خود را تغییر دهند. از این رو تنها باید زمانی به نهی از منکر اقدام کرد که به نادرست بودن رفتار طرف مقابل اطمینان داشت.
حافظ شیرازی این موضوع را در قالب شعر درآورده است:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.[12]
لذا اگر بخواهیم با دید مثبت به ضرب المثل مورد گفتگو و عبارات مشابه آن نگاه کنیم، حد اکثر چیزی را که اثبات میکند، این است که باید به سلیقههای دیگران – اگر مخالف عقل و دین نباشد - احترام گذاشت و در حوزهی زندگی اجتماعی در جهت همزیستی مسالمتآمیز، شیوه تساهل را در پیش گرفت؛ و کسی حق ندارد دیگری را به جهت منش متفاوتش مورد توهین و بیاحترامی قرار دهد. و این به معنای پذیرش اباحهگری و نفی نظارت عمومی نیست.
[1]. کافرون، 6.
[2]. فصلت، 40.
[3]. سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت شماره 19.
[4]. سعدی، «مواعظ» غزلیات، غزل شماره 38.
[5]. بقره، 139؛ قصص، 55؛ شوری، 15.
[6]. مائده، 67
[7]. نحل، 125.
[8]. آل عمران، 110.
[9]. توبه، 71.
[10]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 119، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[11]. مائده، 105.
[12]. حافظ، غزلیات، غزل شماره 80.